- يكشنبه ۲۹ بهمن ۹۶
- ۱۳:۵۳
دارم پلیرم رو مرتب می کنم و چند تا آهنگ توش می ریزم برای وقتای بیکاری. انقدر بهش دست نزده بودم که کلی خاک نشسته بود روش. خاکش رو پاک کردم و بازش کردم. خوشحال شدم از اینکه کتاب صوتی چهار اثر از اسکاول شین توش بود. چون می خواستم بذارم جلوی دستم تا توی اولین فرصت بخونم. حالا بهش گوش میدم و حتما اینبار گوش میدم و نیمه رهاش نمی کنم.
وقتی این پلیر رو خریدم آهنگی که توش واسه تست ریخته بودن هتل کالیفرونیا بود. من چقدر این آهنگ رو دوست دارم و چقدر از شهر دانشگاهیم به مقصد خونه گوشش میدادم. نمی دونم گوش دادنش توی شب عاشورا اشکال داره؟ فقط به نیت یاد کردن خاطراتم گوش دادم.
خوشم میاد از اینکه قدم قدم دارم پیش میرم برای حال خوبم. اول از همه کتاب معجزه شکرگزاری رو شروع کردم و از همون لحظه اول کلی امیدواری بهم داد. درست مثل بار اولی که خونده بودم. بعد هم به خودم گیرررر دادم که حتما طبق برنامه ای که نوشتم و باید تیک بزنم، کمدم رو مرتب کنم. خیلی وقت بود به هم ریخته بود. هر بار با عجله موقع بیرون رفتن ازش یه چیزی رو ورمی داشتم و میزدم بیرون. هر بار هم شلختگیش عذاب وجدان بهم میداد. ولی دیشب با وجود همه خستگی ها و کمبود خوابا، تا ساعت 1 همه جاش رو مرتب کردم و یه پلاستیک آشغال ریختم دور. تمام دستبندا و انگشترایی که زمانی با زحمت درست کرده بودم و یا با ذوق خریده بودم ریختم توی یه شیشه گلگلی و گذاشتم ته ته کمد. می دونم دیگه استفاده نمی کنم ازشون. برای زمان خودش خوب بودن. شاید هم بدم به یه دختر چند سال از خودم کوچیکتر. مثل روزی که دختر خالم خرت و پرتاش رو برام آورد و اون گل سینه ماهی طلایی که پولکاش سنگای نقره ای بود، بینشون بود. همون که هیچوقت اجازه نداشتیم بهش دست بزنیم ولی دادش به من و من هنوز با دیدنش لبخند می زنم.
وقتی کار کمد تموم شد انقدر راضی و خوشحال بودم که بهترین خوابم رو داشتم.
می خوام یه عادت بدم رو ترک کنم. هر وقت عصبی میشم شروع می کنم به جویدن پوست لبم. می خوام چهل روز این کار رو نکنم تا از سرم بیفته. امبدوارم موفق بشم. تهش هم برای خودم یه جایزه خوب گذاشتم. :)