72

  • ۱۴:۰۴

* بالاخره مشکلات رو با شیوه خودمون با ژیک حل کردیم. کلا فقط صحبته که مسائل رو درست می کنه. هی گفت و گفتم تا فهمیدیم مشکل چیا هستن. فکر کنم یکی از بهترین اخلاق هر دومون همین قسمتش هست که دلخوری رو نصفه نمیذاریم. بالاخره یه جور باید تموم یا حل یا فراموش بشه که شد.


** سریال پایتخت رو نگاه نمی کنم. چون از سری اول به خاطر سفر دنبالش نکردیم. سین جون دیروز گیر داده بود می گفت نگاه کن خیلی باحاله. به توصیه اش دیشب نشستم نگاه کنم. نسبت ها رو خیلی نمی دونستم. مثلا نمی دونستم رحمت چه نسبتی با خانواده نقی داره و... ولی من چیزی جز دعوا و کتککاری ندیدم. همش مشغول دعوا بودن، بعد انگار اون پسر دوقلوها پول ارسطو رو دزدیده بودن! ( :0 ) همون رحمت اون دختر دوقلوها که نوجوون و بچه بودن رو خواستگاری کرد واسه پسر دوقلوها. بعدش هم کلی استرس گرفتم از اینکه بالونشون سقوط کرد و همشون جیغ میزدن الان میمیریم!! نمی دونم من قسمت بدی رو انتخاب کرده بودم یا کل سریال همینه به هر حال پشیمون شدم از دیدنش.

  • ۶۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
توی این وبلاگ فقط دنبال آرامشم. دنبال هیچ چیز دیگه‌ای نیستم.
Designed By Erfan Powered by Bayan