71

  • ۱۵:۰۲

بالاخره سال جدید هم اومد و من پر از هدفم برای امسال و برای ثانیه به ثانیه وقتام برنامه دارم و میرم که سال پر باری داشته باشم. برای شروع هم بعد از دو سال جایی نرفتن رفتیم کــ.ــاشـ.ـان و بسی خوش گذشت.

این روزا ژیک سرش خیلی شلوغه و من ازش ناراحت به خاطر کم توجهی هاش. نمی تونم اینو انکار کنم اصلا. دیشب داشتم خوابای عجیبی می دیدم. خواب یه خونه بزرگ حیاط دار با بالکنی که رو به شهر باز میشد و پر از دار و درخت بود. خواب دیدم دارم با لذت دو چندانی بستنی قیفی می خورم و خیلی خوشحالم. خواب دیدم ژیک اومده خونمون! من توی خواب هم ازش ناراحت بودم و به حرفاش گوش نمی دادم. تا اینکه یه جایی که پر از درخت بید مجنون بود بهم گفت باهام ازدواج می کنی؟ :)))) (عین فیلمای هندی) بعد هم یه عالمه حباب با این تفنگا شلیک کرد سمتم برای اینکه رمانتیک باشه و قهقهه زد. من، هم غافلگیر شده بودم هم خودمو آماده کرده بودم بگم نه!! که سریع به جای اینکه جواب بدم خودش گفت آره ازدواج می کنی. و طبق معمول خودش برید و دوخت. بعد هم بغلم کرد و گفت دیدی بی خودی قضاوت کردی؟! من سرم به خاطر این شلوغ بوده! (آخه یه تنفگ حباب ساز چقدر وقت میگیره؟! :|) همش هم به خودم میگفتم این خوابه یا واقعی؟ بعد به این نتیجه می رسیدم که واقعیه. بعد هم مامان بو برد ژیک می خواد بیاد خواستگاری و بنای مخالفت سفت و سختی رو گذاشت و قانع نمیشد هیچ رقمه. منم کلی استرس گرفته بودم که چه جوری راضیش کنم. انقدر دلهره داشتم که یک دفعه از خواب پریدم و گفتم خدا رو شکر خواب بود.

اصلا خیلی عجیب بود و جالبه که مشابه همین خواب رو پارسال هم دیده بودم. بعد از سه ماه قطع رابطه کامل با ژیک یه شب توی نوروز خواب دیدم با لباس سربازی و یه کاسه آش اومده خونمون تا ازم به خاطر همه اشتباهاتش عذرخواهی کنه. انقدر توی خواب مظلوم شده بود که جیگر ادم کباب میشد واسش. ولی من دعواش کردم. اومد جلو گونه ام رو ببوسه من با دست هولش دادم و گفتم برو. اخرش هم غمگین رفت. صبحش به شدت دلتنگش شده بودم و حسابی هم گریه کرد. با وجود همه رنجشا. حتی سرکار هم نمی تونستم جلوی گریه ام رو بگیرم. یکی دو روز گذشت و بعد از یه روز مزخرف کاری رفتم خونه در کمال ناباوری دیدم برام پیام گذاشته که برگرد. انگار جفتمون یه زمان دلتنگ هم شده بودیم.

آدم نمی دونه چی بگه. نشونه ست؟ نشونه ادامه دادن؟ نشونه ادامه ندادن؟ خلاصه که الان گیجم و ناراحت ازش.

  • ۴۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
توی این وبلاگ فقط دنبال آرامشم. دنبال هیچ چیز دیگه‌ای نیستم.
Designed By Erfan Powered by Bayan